An Irish Airman Foresees His Death
I know that I shall meet my fate
Somewhere among the clouds above;
Those that I fight I do not hate,
Those that I guard I do not love;
My country is Kiltartan cross,
My country men Kiltartan's poor;
No likely end could bring them loss
Or leave them happier than before.
Nor law, nor duty bade me fight,
Nor public men, nor cheering crowds;
A lonely impulse of delight
Drove to this tumult in the clouds;
I balanced all, brought all to mind,
The years to come seemed waste of breath,
A waste of breath the years behind
In balance with this life, this death.
W. B. Yeats
ترجمه از بهروزی
وعده دیدار با مرگ
سرنوشتم را در آن بالا
در میان ابرها
یک روز
می کشم در بر
-آگاهم-
از کسانی که با آنها در جنگ ام
نفرتی در دل ندارم هیچ!
آن کسانی را که می پایم
دوست شان نمی دارم!
کشور من
رنجهای شهر کیلتارتان
شهروندانم
مردمان بی نوای آن
هیچ فرجامی
فقرشان را بیش تر از پیش
دلخوشیشان را بیش تر از قبل
باقی نمی دارد
هیج قانون هیچ تکلیفی
هیچ کس هیج انبوه هوراکش
وا نمی دارد مرا بر سوی جنگیدن
جرعه ای از یک خوشی ناب و بی همتا
-فقط-
می کشد من را
تا میان التهاب ابرها بالا
توی ذهنم من
می گذارم هرچه را دارم
کنار هم
سالهای در پیش
چون نفسهایی همه پر هیچ
سالهای پشت سر
آکنده از دمهای بیهوده
در کنار زندگی من
مرگ ام!