شما درمن بی من

پشت ویترین

عروسک ها صف می کشند

و عابران ولگرد

تکه نگاهی

به گرسنگی چشمهایشان حواله می کنند

                                      خیره می مانند!


دنیا باید بزرگ باشد!

اگرچه امتداد نگاه من

جز تا آن سوی این حجم شیشه ای نمی رسد

اما نگاه تو

تمام دنیا را

در چشمهای من جا می گذارد!

کجا بوده ای؟

در جنگل های آمازون

دنبال خود

در آسیای صمیمی

دنبال یک آهنگ شیرین

در آمریکای عجیب؟

زخم گرسنگی ات

بوی آفریقا می دهد هنوز


شما در من اید

و شما بی من

اما گاهی اگر هوای کودکی به سرتان زد

برای بزرگ شدنتان

به پستوی لبهای ساکت ام نیز

 سری بزنید!


بغض

توفان

میان بغض من

         آرام مانده است!

حرفی برای رفتن من هم نیاوری

                  بیچاره می شویم!

فقط شعر

خیلی دور شده ام از شما

و لاجرم از خودم!

کی برمی گردم؟

فقط شعر می داند!