این من

این من که می ماند

با کفش هایی که نیست

و زمانی که در امتداد

به جایی بند نخواهد شد!


واژه می تند

و پیله میکند

به خودش

تا جهانی بیافریند

بی حد و مرز

که هیچ معنایی را بر نمی تابد!


مرگ را می نویسد

به دفترش

و زندگی را

پاک می کند از مفاهیم مبتذل

و غریب تر می شود با آینه!


دیوانه اش می خوانند

که

زمان را توبره می کند

و به مکانهای ناکجا می رود

با نقشه ای که جایی را نشان نمی کند!




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد