تب

خم که می شوم 

 روی ماه ات را ببوسم 

روز می شود 

می آویزم از تارهای نگاهت 

داغ می شوم 

تب می کنم 

 دنبال دشت باز سینه ات می گردم 

گم می شوم 

صدایم می کنی 

از خواب می پرم 

و لب های گر گرفته ام را  

به خنکای لب لیوان می سپارم! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد