گور دوست کجاست

کجا خاک شده ام 

گوری به نام من نیست 

اما سنگینی هزار تن سنگ روی سینه ام  است! 

نام ام را نمی توانم بخوانم؟ 

نه نیستم! 

همه فاتحه ها دنبال ام می گردند 

                       و من قاطی آنها  

نمی یابیم نیستم! 

دل ام در گلوی کدام کرم خاکی گیر کرده است! 

کدام مار با مهر ه های من زمین را خط خطی می کند! 

چشم ام از دریچه خانه کدام موش به دنیا می نگرد! 

پایم در دهان کدام کفتار می دود! 

نمی یابم نیستم! 

خودم را از کجا جمع کنم 

تمامی خواب های دنیا هم نمی توانند درک ام کنند! 

بر شانه این کوه نشسته ام 

از کول آن ابر بالا رفته ام 

از یاد این رفته ام 

از پای آن کوچ کرده ام! 

نه نیستم 

چشم تلسکوپ برای یافتن من سیاه شد 

و من هنوز 

 دست ام در گردن این ستاره 

و لب ام بر لب آن ستاره خواب رفته اند! 

همه نشان ام می دهند 

اما من هرچه نگاه می کنم نیستم 

هرچه می بینم نمی بینم 

اسم ام را ازبرم 

دیگر لکنت ندارم 

اما کجاست این که می گویند من ام!

نظرات 1 + ارسال نظر
هادی بهروزی یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:52 ب.ظ http://rab13.vastblog.com

تو هستی ...
مثل زیستن ،
مثل بودن ،
مثل سزاواری ،
مثل کائنات ،
مثل ارتداد ،
مثل ایمان ،
مثل بغض های مداوم ،
مثل اخم های دخترت ...
تو هستی...
فارغ از تمام بودن ها : تو هستی چون خدا هست !
دلم برایت تنگ شده است ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد