باز آهی که کشیده ام

با قلم مویت

آهی کشیده ام

بیا و ببین!

حواس ام نباشد

دنیا را به آتش می کشم!

اما عشق همین است مگر نه!

حواس پرتی مدام

که احتمال عقل را صفر می کند

تا حیرت پروانه

چوب لای چرخ رصد شمع باشد

چرا که حقارتی که پر می سوزاند

سالهاست در کتاب ها مدفون است!

و عشق همین است مگر نه!

که ستاره ها را در دست گیری

و با معشوق ات

سر خورشید تیله بازی کنی

تا سهمی هم برای دنیا کنار بگذاری

درست مثل آهی

که در ابتدای این شعر کشیدم

تا برای همیشه خواب دنیا را آشفته کنم !
نظرات 2 + ارسال نظر
نسترن دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 ق.ظ http://nastaran-amoozegar.blogsky.com

سلام. قشنگ بود و سرشار از احساس حقیقی. حتما به من سر بزن

هادی پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:46 ب.ظ http://rab13.vastblog.com

کاش هم میفهمیدند...
وقتی دلتنگی ؛ وزن یک" آه "چقدر سنگین است !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد