در من هزار راه
هی شیهه می کشد!
من
وقف رفتن ام!
اما هزار راه
هر یک حقیقتی ست
"من"
بسته ی "تن" ام!
باید که بگسلم
باید که بگسلم
این بند را
باید که در تلاقی این بی شمار راه
فریاد برکشم:
ای راه ها!
"من" یک حقیقت ام
شاید که دور
شاید که گنگ
یک راه هم "من" ام