من شعر می نویسم
یعنی که درد می کشم
یعنی هزاران هزار مرد
در دست های خسته من جان گرفته اند!
من شاعرم!
یعنی تمام شهر را جارو کشیده ام
یعنی پل ها همه
بر روی دست های من
آرام مانده اند
یعنی تمام جاده ها
بر روی سینه من راه می روند!
دیروز
در کوچه
من بودم آنکه از تو خواهش یک خنده می نمود
دیشب به جای تو
من محض چشم های عزیزی گریستم
امروز
من به تمام عاشقان جهان بوسه می دهم
فردا
به جای همه عاشقان شهر
من در جست و جوی چشم تو آواره می شوم!
من شاعرم!
یعنی توام!
یعنی که شعر
از تو به من
از من به تو
یعنی که تو
یعنی که من
ما شاعر هم ایم!
تو شاعر منی ...
من شاعر تو ام
ما شاعر هم ایم !
درود شاعر من ...
خیلی وقت بود شعری برای شاعری نخونده بودم ...
دمت خورشید ...
استوار باشی و محض !