روزها را نشمار
تعداد خنده هایت اما یادت نرود
گرمی دستهایی که گرفته ای اما
فراموشت نشود!
یادمان باشد
خورشید بهانه ای ست
تا برای سلام گفتن دیر نکنیم
و شب
فرصتی ست
تا دستها را گرمتر در آغوش بگیریم.
روزها را نشمار
بگذار شناسنامه ات لبریز شود
از باران و درخت
از گنجشک و شکوفه
تا عمرت طولانی تر شود
بگذار شناسنامه ات پر شود از خاک
تا همیشه بوی آمدن
تا همیشه بوی رفتن همراه باشد
تا فراموش نشوی!
یادت باشد
مهم نیست
چند تا شماره می شوی
و کسی شماره پلاکت را می داند یا نه
مهم نیست
طول جغرافیایی چشمهایت
ثبت می شود یا نه
بگذار شماره های تو
بهانه ی بازی دیگران باشد
اما تو روزها را نشمار
اما تو
به خنده ها
به دست ها
به چشم ها فکر کن!
تا بیشتر زنده باشی
تا بیشتر زنده باشیم!