هجوم زیبایی

ورق که می خورد باد

لای درخت های خیس شکوفه

صدای تو می آید

و دفتر شعر من

گرسنه تر می شود

قلمم را به دست می گیرم

و غرق وا‍‍‍ژه می شوم 

خیس خیس

می نشینم کنار صوفی چای

هوای تو می پیچد در آب

نه گزیری نیست

بهار شده است!

باید به شعر پناه برد

      از هجوم زیبایی!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد