-
صبح
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 09:07
صبح می چکد به روی پنجره می پرم ز خواب آه! روز بی دلیل صبح را با دو قرص خواب درکنار بالشم چال می کنم.
-
سیب غزل
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 01:25
دوباره سیب غزل خوردنم تا بعد... دوباره منت مصراع بردنم تا بعد... تمام نقطه و ویرگولها به صف شده اند که تا طلسم اسم ترا بشکنم تا بعد... من از تمامی اسمهایی که می دانم فقط ز مهربان عزیز تو یاد می کنم تابعد... بگو کجا به کدامین به چندمین منزل پلاک می خورد این جاده های رفتنم تا بعد... من از شقاوت قید زمان هراسانم دلیل عمر...
-
حال
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 01:17
بالهای مخملی صبح فوج هزار رویای آغشته به خواب را تا دلم ام می کشاند و بهاری می شوم آغشته به شکوفه های رنگ به رنگ که امید تابستانی پر از میوه اند و مراغه را پر از خودم می بینم که سبز می شود و در هر شیار صورتش هزار کبوتر لبخند با خوشبختی پنهان سبزه ها از زلال حال آب می خورند!
-
...
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 01:11
حتما می آیم تو هم نیایی جای قراری هست ... و بهانه ای برای انتظار!
-
...
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 01:08
هی تکرار شدیم پشت این پاکت نامه ها که به آدرسهای آشنا می روند انگاشتیم فصلهای دیر کرده سبز کفش هایی نو و پلاکی تازه برایمان سوغاتی می آورند اما زمستان را که شکستیم خسته تر از پارسال پی پلاکهای آشنا گشتیم!
-
بهار
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 01:04
بهار بر بوم زمستان می زاید و دستهای من روی نگاه تو تو که بیشتر از منی در من به زبان که می آیی خواب همیشه همراه است و من قطار قطار که با رویا پر می شوم به ایستگاه آخر چشمانت کم ی آورم و تو بهانه می شوی! من تا به فراز چشمهایت برسم چند بال برای دستهای رویاهای ام باید بکشم؟! / بهروزی/
-
ترجمه شعری از باتلر ییتس
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 00:48
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA An Irish Airman Foresees His Death I know that I shall meet my fate Somewhere among the clouds above; Those that I fight I do not hate, Those that I guard I do not love; My country is Kiltartan cross, My country men Kiltartan's poor; No likely end could bring them loss Or...
-
تحویل
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 00:35
گوش کن وزش سبزه نو می شنوی؟! یک قدم مانده که شلیک شود عطر نو از دهن شاخه نو! یک قدم مانده که تحویل شویم! یک قدم مانده که تعبیر شویم به حضور باران! روی یک جاده تشنه عابر یک مسافر با نام بهار پی ماست! نکند دیر کنیم نکند ابرهایش را باز دلگیر کنیم ما که تعبیر بهاریم ما که در خویش بهاریم ما که تصویر بهاریم ما که گهواره...
-
هفت سین در مراغه
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 12:31
مراغه شهر بسیار زیبایی ست بخصوص حالا در واپسین تپش های قلب اسفند که سفیدی برف جایش را به سفیدی گلهای درختان داده است و سین دیگری به هفت سین سال اضافه کرده است. سین بسیار زیبایی ست. کاش می شد به اندازه زیبایی آن لذت را دید چشید خندید و پر کرد ریه ها را از سادگی هوای بی آلایش دامنه سهند.سینی که فراموشمان شده است! سادگی!...
-
Emily Dickinson
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 10:51
"Hope" is the thing with feathers 254 "Hope" is the thing with feathers— That perches in the soul— And sings the tune without the words— And never stops—at all— And sweetest—in the Gale—is heard— And sore must be the storm— That could abash the little Bird That kept so many warm— I've heard it in...
-
...
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 10:35
آهی چکید بر دل ام آیا صدای تو ست! یا حس گنگ بار دگر جان گرفته است.
-
من
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 10:08
کوه فریاد زد آی ی ی ی ی ی ی! یادم افتاد تنهای ام!
-
خودداشت
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 09:53
سلام به شما که من اید و به من که شما را به یاد من می اندازم و به ما که با سلام آغشته به بوی نان و پنیر مان از خورشید علیک گرمی التماس می کنیم تا دم در غروب یادمان بیاندازد که لحاف پر از گلهای ستاره ای مان برای فراموشی عمیق تر نیست که برای شیرین تر کردن سلام آغشته به بوی قهوه تلخ دم صبح است.