-
وعده دیدار با مرگ
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 13:28
شعر "وعده دیدار با مرگ" از شاعر انگلیسی باتلر ییتس است که با عنوان تحت الفظی"یک خلبان ایرلندی مرگ خود را پیش بینی می کند" است که زمانی برای تدریس ترجمه ادبی در دانشگاه ترجمه کردم و قبلا در وبلاگ گذاشته ام اما هر وقت این شعر را می خوانم حس اش در برم می گیرد! شعر از زبان یک خلبان گفته شده است! ببخشید...
-
هی سفید هی سیاه
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 09:39
آسمان من خاک می خورد این همه سال در قاب پنجره بهاری نمی آیی تا بتکانم این خانه را تا هوایی بدهم به این اتاق تا کوچ کند زمستان از من تا... هی سیاه هی سفید شده است این پنجره حساب اش دست ام است اما خوب می دانم این در حتی یک بار هم باز نشده است و _فقط _ با بهار دل اش باز می شود!
-
مترسک
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 11:58
مترسک تنها برای پراندن کلاغ ها نیست! که دشت تمام خواب های شیرین اش را بدهکار دست های پوسیده اوست! باران که می بارد خیس که می شوی خیس که می شوم جان که می گیری سینه پهلو که می کنم رویاهایم رنگی تر می شود و لذت ام چون کابوس عمیق دست در دست باد و آفتاب برای تو می پوسم! بخواب! من به زخم های شیرین میوه های تو ایمان دارم! من...
-
مرگ من
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1392 10:31
باز دروغ می گوید این آینه این مرد کت و شلوارپوش من نیستم نمی توانم باشم این بازی خفه ام می کند تحلیل می روم در چشم های خودم و هرزاب درون رگ های اتو کشیده ام جولان می دهد! باید نفرین شده باشم! نفرین شده ام! وگرنه مرگ من چنین آسان نمی نمود!
-
گل و آفتاب
شنبه 24 فروردینماه سال 1392 13:40
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA اگر چه روزهای زیادی ست آفتابگردان ها تمام دشت را پی نور می گردند جوانترین گل این قوم نیز خوب می داند که ابر می چکد و آفتاب می ماند !
-
منباد
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1392 11:54
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA باد شبیه من می شود وقتی از لای لباس های من روی بند رخت می گذرد ! پر و خالی بی سر و بی دست وپا گاهی فکر می کنم آیا باد هم پیراهنی دارد که من یک روز تن ام کنم؟ ! و این بازیگوشی اش را تلافی کنم !
-
چون تو بیایی
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 13:32
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی سعدی دست هایم را می کشم روی درخت کنج حیات و بهاری می شوم! پرنده ها هجوم می آورند لای مو هایم لانه می کنند! و من هوایی می شوم روی ابرها می نشینم بارانی می شوم و می بارم! بهار می خندد تو در می زنی و می آیی با دامنی پر از گل پرنده ها آواز سر می...
-
هواخوری
دوشنبه 19 فروردینماه سال 1392 13:21
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA این دستها - هنوز - برای نوشتن گرسنه اند لطفا کلمه بیاورید شاعر دنبال نان رفته است !
-
اشک
پنجشنبه 8 فروردینماه سال 1392 10:30
ابرها را گفتم تا مرا آب کنند و بریزند به روی خورشید تا درون صدف چشم شما لانه کنم و از اندیشه تان ذوب شب تا شبی از شب ها مرگ من یک گره از عقده تان باز کند!
-
از هزاران من
سهشنبه 6 فروردینماه سال 1392 13:38
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA جاهایی که به دنیا نیامدم که ببینم و سالهایی که نبودم تا به شناسنامه ام بچسبند ! انتخاب شده ام تا گذشت درناها را بشمارم از روی سقفی که نیست و سوت قطاری را انتظار بکشم که بالاخره از درون ام خواهد گذشت ! از هزاران من که نشده ام خودم را نسبت داده ام به تو تا به شکل تو پیدا شوم و...
-
...
دوشنبه 5 فروردینماه سال 1392 09:34
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA هی تکرار شدیم پشت این پاکت نامه ها که به آدرسهای آشنا می روند انگاشتیم فصلهای دیر کرده سبز کفش هایی نو و پلاکی تازه برایمان سوغاتی می آورند اما زمستان را که شکستیم خسته تر از پارسال پی پلاکهای آشنا گشتیم !
-
تحویل
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1391 11:14
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA گوش کن وزش سبزه نو می شنوی؟ ! یک قدم مانده که شلیک شود عطر نو از دهن شاخه نو ! یک قدم مانده که تحویل شویم ! یک قدم مانده که تعبیر شویم به حضور باران ! روی یک جاده تشنه عابر یک مسافر با نام بهار پی ماست ! نکند دیر کنیم نکند ابرهایش را باز دلگیر کنیم ما که تعبیر بهاریم ما که در...
-
هفت سین در مراغه
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1391 10:44
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA مراغه شهر بسیار زیبایی ست بخصوص حالا در واپسین تپش های قلب اسفند که سفیدی برف جایش را به سفیدی گلهای درختان داده است و سین دیگری به هفت سین سال اضافه کرده است. سین بسیار زیبایی ست. کاش می شد به اندازه زیبایی آن لذت را دید چشید خندید و پر کرد ریه ها را از سادگی هوای بی آلایش...
-
تا آخر
شنبه 26 اسفندماه سال 1391 11:46
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA دنیا را تا آخر اگر سربکشم دیوانه خواهم شدم می دانم که هر غروب سرگیجه هایم کابوس وار به رویای قیس می پیوندند !
-
ابوالبشر
چهارشنبه 23 اسفندماه سال 1391 13:04
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA تاج اضطراب بر شقیقه هایم مجنون کوچه های بی من ام جهان است این که در من می تپد بزرگ و بی صدا دچار روزهای کاغذی تقویم؟ ! یا فریاد سکوتی میان دو اتفاق تاوان باکرگی ام؟ ! آی من آدم ام ! با همان تناسب که کشتی ام را با آرزوهای شما پر کرده ام و با تکه پاره های دلم در دهان باد من...
-
گور دوست کجاست
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 13:32
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA کجا خاک شده ام گوری به نام من نیست اما سنگینی هزار تن سنگ روی سینه ام است ! نام ام را نمی توانم بخوانم؟ نه نیستم ! همه فاتحه ها دنبال ام می گردند و من قاطی آنها نمی یابیم نیستم ! دل ام در گلوی کدام کرم خاکی گیر کرده است ! کدام مار با مهر ه های من زمین را خط خطی می کند ! چشم...
-
برای تو
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 13:27
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA از این شروع کنم دیر هم هرگز چشمانت فراموشم نیست نبودم و زمستان پاهایم را پس نمی داد اما تو شباهت عجیب بهاری به احساس من برایت یک دنیا کم آورده ام زیر شاخه هایی که هر کدام با آواهای دورتر از هرچه تا پلک می زنم از دستهایت به رویاهایم می پرند . نگو که همه داشته های دنیا کمتر از...
-
فانوس لب
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1391 09:31
فانوس دریایی چه آرامشی است وقتی حرف های دریا از سر درک ات می گذرند! درست مثل لب های تو که وقتی حرف می بارند از آشفتگی چشم هایت نجات ام می دهند!
-
بند
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1391 13:51
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA این دستها به هیچ دستبندی بند نمی شوند و این چشمها گیر یکایک چشمهایند ! آشفته ام که ذره ذره تن ام در سلول های تو در توی این زندانها می پوسد ! باید دستهایم را جایی بند کنم !
-
غزل قصیده
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 12:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA قصیده از قلم ام می چکد اما دوباره شکل غزل می کشم حالا دوباره مادر و شعر و ترانه و خنده کنار بستر من می کنند لالا دوباره در سر درس نوشتن آ-ب برای سبزی من آب می دهد بابا دوباره در بغل سال ها انگار برای خوردن یک سیب می روم بالا دوباره شهر بیابان من شده است و اسم آشنای همه...
-
ساعت صفر
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1391 13:37
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA به خط عبور عابر پیاده که نزدیک می شود چشم چراغ سرخ می شود و ماشین می ایستد. خیابان پر می شود از مردها و زن هایی با ریخت هایی منحصر که فقط خودشان می دانند در آن وقت روز دنبال چه هستند. هر از گاهی یکی نظرش را جلب می کند و او را تا گم شدن اش در ازدحام جمعیت رصد می کند. نمی داند...
-
فقط شعر
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1391 12:58
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA خیلی دور شده ام از خودم ولاجرم از شما کی برمی گردم؟ ! فقط شعر می داند !
-
سپید و سیاه
پنجشنبه 5 بهمنماه سال 1391 08:16
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA مثل تو سپید مثل من سیاه این حدیث زندگانی است آه !
-
حقیقت
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1391 08:57
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA در من هزار راه هی شیهه می کشد ! من وقف رفتن ام ! اما هزار راه هر یک حقیقتی ست " من " بسته ی "تن" ام ! باید که بگسلم باید که بگسلم این بند را باید که در تلاقی این بی شمار راه فریاد برکشم : ای راه ها ! " من" یک حقیقت ام شاید که دور شاید که گنگ یک...
-
از هزاران من
دوشنبه 2 بهمنماه سال 1391 13:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA جاهایی که به دنیا نیامدم که ببینم و سالهایی که نبودم تا به شناسنامه ام بچسبند ! انتخاب شده ام تا گذشت درناها را بشمارم از روی سقفی که نیست و سوت قطاری را انتظار بکشم که بالاخره از درون ام خواهد گذشت ! از هزاران من که نشده ام خودم را نسبت داده ام به تو تا به شکل تو پیدا شوم و...
-
بهانه ای که گویی...
پنجشنبه 28 دیماه سال 1391 12:27
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA دارم دنبال خودم می گردم لای این سنگها که هزاران سال در خود حرف زده اند بی بهانه نیست که از دیوار باغ تان بالا رفته ام حس کردم پاره ای از من به پای زنبور عسلی چسبید که حال در میان گل های شما گم است نمی خواستم خواب ماهی هایتان آشفته شود فکر کردم در میان گوش ماهی هایتان یاد رفته...
-
در با آینه
چهارشنبه 27 دیماه سال 1391 09:47
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA بگذار ناگفته بمانم ! تعبیرام که می کنی دست هایم یادت می رود کفش هایم را دور می زنی و چشم هایم را تحریف می کنی و من می شوم عبارتی الکن که به هیچ زبانی نیست ! واژه هایت گم ام می کنند و بی تردید با خودم غریب تر نمی خواهم گفته شوم بگذار آینه را بدانم تا برای سلام ام علیکی بماند !
-
یاد لبخنداها
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 09:43
یاد لبخندهایت امان ام را بریده اند به کوچه خواهم زد تا با سیگاری در لب خودم را دست و پا کنم! تا برای خوابی که امشب -حتما می بینم- مسلح باشم!
-
گور دوست کجاست!
پنجشنبه 21 دیماه سال 1391 12:43
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA کجا خاک شده ام گوری به نام من نیست اما سنگینی هزار تن سنگ روی سینه ام است ! نام ام را نمی توانم بخوانم؟ نه نیستم ! همه فاتحه ها دنبال ام می گردند و من قاطی آنها نمی یابیم نیستم ! دل ام در گلوی کدام کرم خاکی گیر کرده است ! کدام مار با مهر ه های من زمین را خط خطی می کند ! چشم...
-
تو و من
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 09:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA فقط یک نگاه از تو و قلم و کاغذی از من کافیست! تا سایبانی بیافرینیم و رودی پهن کنیم که خستگی من را در خود می شوید! فقط یک حرف از تو و لرزش دلی از من کافیست! تا ترانه ای بسازیم و فوج فوج پرنده به دنیا هبه کنیم! فقط تو و من بگذار تمام چراغ ها خاموش بمانند گرمی دست های تو برای...