مرد ساده بود

آن مرد ساده بود 

پشت چشمهاش 

کودکی نشسته بود 

با مدادرنگی اش خانه می کشید 

                         دود می کشید 

خانه گرم بود 

پشت بام خانه برف بود 

روی برف نقش مرد بود 

روی دوش او 

یک حباب خالی از کلام بود  

مرد ساده بود!