باد که...

باد که از لای انگشتهایم می گذرد

خواب می روم


مادرم می گوید

فایده ای ندارد

این دندان را باید بکشی

و من می خندم

می دوم به کوچه

زلف های تو با باد همدست شده اند

چند پری

از لای موهای تو سر می خورند

           روی دست من

راه می افتیم همه

سوار آواز بادی

که از لای انگشت هایم می گذرد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد