ابرها را گفتم
که مرا کول کنند
و بریزند به روی خورشید
تا درون صدف چشم شما
لانه کنم
و از اندیشه تان ذوب شوم
تا شبی از شب ها
مرگ من
یک گره از عقده تان باز کند!