قاصدک های خیال

قاصدک های خیال 

راحتم بگذارید 

که مرا نیست دگر فرصت آه 

من فقط می دانم 

خبر از هرچه که دارید 

دروغ است دروغ 

نقش از هرچه که آرید 

فریب است فریب 

 

پیش از این ها روزی 

خبری آوردند 

همنشینان شما 

خبر از آب حیات 

کوله باری بستم      از عمر 

راه ها پیمودم 

روزها شب کردم 

ناکجا ها رفتم 

هرکجاها دیدم 

روزگارم آموخت 

که پی نقش سرابی هستم 

کوله بارم افتاد 

وز درونم آهی  

خبر از پوچی راهم می داد 

 

قاصدک های خیال 

فرصتی داده به دست 

تا در این تنهایی 

نوحه ای بسرایم 

به خزان دل خویش 

راحتم بگذارید 

راحتم بگذارید! 

 

به یاد دوستان عزیزم در شیراز!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد