شباهت عجیب تو

از این شروع کنم دیر هم

هرگز چشمانت فراموشم نیست

نبودم و

زمستان پاهایم را پس نمی داد

اما تو

 شباهت عجیب بهاری به احساس من

 برایت یک دنیا کم آورده ام

  زیر شاخه هایی که هر کدام

  با آواهای دورتر از هرچه

  تا پلک می زنم

  از دستهایت

  به رویاهایم می پرند.

نگو که همه داشته های دنیا

کمتر از لبخند کوچک تو نیست

مگر نه

تمام اش را

برای لبخند تو گشته ام!

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:53 ق.ظ

i enjoyed (strange similarity of you
it was great

nothing can i say about the pleasure i take when a familiar voice tickles my loneliness and reminds me of the scattered parts of my self in the hands of my friends!

هستی چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:16 ب.ظ http://parvanegi.blogsky.com

خیلی قشنگ بود

ممنون که سر زدین!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد