...

حتما می آیم

تو هم نیایی

جای قراری هست

... و بهانه ای

        برای انتظار!

مزه ی روز

همین که بیدار شوی

غرق ات خواهم کرد

با خورشید این عشق

که شب را به انتظار توام نشانده است!


ببین چگونه نگاه ترا رصد می کند!

تمام کوه ها هم در نگاه اش صف بکشند

همه ی درخت ها هم در چشم اش فرو روند

خودش را نمی دزدد!


به قایم باشک اش خرده مگیر!

شب ملاحتی ست

که به دیدار تو و من مزه می دهد!


توی خیابان چندم

هوایی شده ام انگار

روی ابرها

زندگی بلندتر نیست

که ارتفاع

اندازه سقوط را بالاتر می برد!


توی خیابان چندم

پیچیده ام به هزار بن بست

و شهر را

آن ور پوست ام حس می کنم!


اما خواب ام را

کوچه های تو پس نمی دهند

که گلویم

پیش نام تو گیر کرده است!

به ساحل که برسیم

گوش ماهی ها

که روزهای مرده ما را می شمارند

ما زندگی را

تا انتهای ریه هایمان بالا می کشیم!

کوآه می شویم

کوتاه می شویم

در طول ثانیه های عجول و لج

سنگی و خاک

نبودی ندیدنی

در ازدحام گردش صدها هزار حرف

در های و هوی باد

یک آه می شویم!

کندو

عجب شعر شیرینی از لوچه هایت می چکد

زنبورهای عسل کندویشان را گم نکنند

چون من که خودم را!