هجوم زیبایی

ورق که می خورد باد

لای درخت های خیس شکوفه

صدای تو می آید

و دفتر شعر من

گرسنه تر می شود

قلمم را به دست می گیرم

و غرق وا‍‍‍ژه می شوم 

خیس خیس

می نشینم کنار صوفی چای

هوای تو می پیچد در آب

نه گزیری نیست

بهار شده است!

باید به شعر پناه برد

      از هجوم زیبایی!



دوست داشتن

دوست داشتن

مردنی ست از تکرار

و زادنی ست به خویشتن

پلی ست میان مرگ و تولد

روی دو دست

بافته از مخمل نگاه

و آکنده از موسیقی خنده


دوست داشتن لحظه ایست

عمری ست سرشار

پر از مردن

پر از زادن

پر از خویشتن!


سایه ی خیس

سایه ام را که می تکانم

باران می زند

چتر می شوی برایم

و من را تا اتاقم می بری

مردی سر بر می گرداند

لبخند می زند

و بی هیچ سلامی

تو را از دست ام می گیرد

می گذارد روی میز مطالعه اش

و در را می بندد

تا من گم تر  شوم

تا من کم تر شوم


سایه ام اما هنوز می بارد

که می داند

که تو در بند نخواهی ماند

که می دانی

که سایه ی خیس 

        بی پناهی را تاب ندارد!







روزها را نشمار

روزها را نشمار

تعداد خنده هایت اما  یادت نرود

گرمی دستهایی که گرفته ای اما

فراموشت نشود!


یادمان باشد

خورشید بهانه ای ست

تا برای سلام گفتن دیر نکنیم

و شب

فرصتی ست

تا دستها را گرمتر در آغوش بگیریم.


روزها را نشمار

بگذار شناسنامه ات لبریز شود

از باران و درخت 

از گنجشک و شکوفه

تا عمرت طولانی تر شود

بگذار شناسنامه ات پر شود از خاک

تا همیشه بوی آمدن 

تا همیشه بوی رفتن همراه باشد

تا فراموش نشوی!


یادت باشد

مهم نیست

چند تا شماره می شوی

و کسی شماره پلاکت را می داند یا نه

مهم نیست

طول جغرافیایی چشمهایت

ثبت می شود یا نه

بگذار شماره های تو

بهانه ی بازی دیگران باشد

اما تو روزها را نشمار

اما تو

به خنده ها

به دست ها 

به چشم ها فکر کن!

تا بیشتر زنده باشی

تا بیشتر زنده باشیم!





در پیله های خویش

از راه ها درم

هفت آسمان خویش

دریا برای خویش

خورشید خود من ام

من پیله می تنم.


جنگل درون من

توفان حنجره

رودی از اسب ها

آتشفشان خویش

فردوس خود من ام

من پیله می تنم.


چیزی که نیست

             هست

اینجا تمام من

من منتهای خویش

بی ردی از کسی

تاریخ خود من ام

من پیله می تنم.


من در مدار خویش

یک کهکشان خودم

می میرم از خودم

می زایم از خودم

در بطن خود من ام

من پیله می تنم.


آن روز دور نیست

پرواز دور نیست

آواز دور نیست

سمفونی خودم

آهنگ تو و من

موسیقی همه!

هم کیش

پیش پیش!

ما خویش بوده ایم

در خویش بوده ایم

هم پیله بوده ایم 

در پیله های خویش!